۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

رودی به نام زندگی

 

زندگی در جریان است ...
و من مثال سنگی در این رود به جلو رانده می شوم
گاهی برخورد ها سنگینی با سنگهای درشت تر دارم 
گاهی روانتر به پیش می روم 
گاه انگار از بالای آبشاری پرتابم کرده اند 
با این همه باز زندگی در جریان است ...


اما گاهی هم پیش می آید که توقف های کوتاهی می کنم 
ناگهان میان سنگها و خاک و گِل می مانم 
تمام سعی ام را می کنم که دوباره براه بیفتم 
اما انگار موجی باید ...
نمی دانم چقدر صیقلی شده ام و از من چه مانده 
چیزی که هست هنوز من هستم 
و هنوز متوقف نشده ام ...
و زندگی در جریان است ...


پ.ن : داغ داغ ماله همین الانه !!
پ.ن 1: اگه همین الان دیگه نباشم چی ؟؟
پ.ن 2 : امروز 8 دی ماهه و من یادم افتاده که دیروز تولد یکی از دوستام بود !
پ.ن 3 : نمی دونم تصویر سازی بالا مال کی بود . گشتم نبود ...

۶ نظر:

  1. يك كتابي هست از كوئيلو! با اسم مثل رود كه جاري است كه مجموع خاطراتي از اين نويسنده مي باشد و فكر كنم دومين يا سومين خاطره اش كانسپت طرح سه اين حقير بود كوئيلو مي گه كه من در يكي از دهاتي در فرانسه زندگي مي كنم آرامش روستا خيلي روح نواز هست وارد يك اتاقي مي شم كه سكوت در اوج خودش نهفته هست نه صداي بوقي و داد و بيدادي نه صداي انفجار بمبي! يك دكمه مي زنم و با كامپيوتر وارد يك دنياي پرآشوب مميشم. برام جالب بود كه بنايي داشته باشم كه شخص درون آن يك مكان و دو زمان داشته باشه! تا حدودي تونستم اين موضوع رو در بناي كتابخانه ام پياده كنم اما هنوز نتونستم به اون طرح مطلوب برسم!ولي تا مثل رود جاري نباشيم هيچ كاري رو از پيش نمي تونيم. البته رودي جاري بودن رو مي تونه بفهمه كه نشانه هايي از دريا شدن رو داشته باشه اين نشانه ها مي تونن مايه خروشيدن و مغرور بودن(آبشار نماد مغرور بودن مثبت هست) و نوعي شكوهمندي باشه!از جاري بودن باز نمانيم حتي اگر به قيمت سنگلاخ بودن مسير! شعار نيست جملات ساده اند و كاربردشان و عملشان ساده تر اگر جاري بودن رو بدونيم. اميدوارم شما و دوستي كه تولدشون يادتون رفته به دريا تبديل شويد.
    باتشكر
    محسن پوراكبري

    پاسخحذف
  2. برو
    اونقدر برو تا از وجودت چیزی بجز یه ذره صیقلی و براق نمونه
    اونوقته که دیگه ذره نیستی جواهری
    ...
    متن قشنگی بود

    پاسخحذف
  3. کلی گشتم تا بلاگتو پیدا کردم :D
    زندگی در جریان است و هنوز متوقف نشده ام

    قشنگ به تصویر کشیدی

    پاسخحذف
  4. پس تو به ارزش نشانه ها پی بردی

    پاسخحذف
  5. بله سکوت و سکون در جریان زندگی مساوی است با تبدیل شدن به مرداب. حرکتی لازم است تا از بروز این کابوس جلوگیری شود

    پاسخحذف
  6. سوسانو(چه اسم ضایعی:دی)۱۲ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱:۱۸

    آآآآآآآآآآآخ جون من بالاخره میتونم کامنت بذارم برات! نمیتونستم نمایه انتخاب کنم!
    چه قدر قشنگ بود! یادم باشه منم از این نوشته های احساسیم توی وبلاگم بذارم که همه فکر نکنن یه دختر همیشه شنگولم و بی احساس!
    میترسم! انگار توی یه مردابم و هر چه قدر تقلا نیکنم که ازش رها شم بی قایده ست! بدتر دارم توش فرو میرم! برام دعا کن تا آخره این راهی که دارم میرمو بتونم تموم کنمو زندگیم جریان داشته باشه!

    پاسخحذف