زندگی در جریان است ...
و من مثال سنگی در این رود به جلو رانده می شوم
گاهی برخورد ها سنگینی با سنگهای درشت تر دارم
گاهی روانتر به پیش می روم
گاه انگار از بالای آبشاری پرتابم کرده اند
با این همه باز زندگی در جریان است ...
اما گاهی هم پیش می آید که توقف های کوتاهی می کنم
ناگهان میان سنگها و خاک و گِل می مانم
تمام سعی ام را می کنم که دوباره براه بیفتم
اما انگار موجی باید ...
نمی دانم چقدر صیقلی شده ام و از من چه مانده
چیزی که هست هنوز من هستم
و هنوز متوقف نشده ام ...
و زندگی در جریان است ...
پ.ن : داغ داغ ماله همین الانه !!
پ.ن 1: اگه همین الان دیگه نباشم چی ؟؟
پ.ن 2 : امروز 8 دی ماهه و من یادم افتاده که دیروز تولد یکی از دوستام بود !پ.ن 3 : نمی دونم تصویر سازی بالا مال کی بود . گشتم نبود ...