۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

سوال

یه سوال : چطوری میشه احساس رو وارد معماری کرد ؟

یعنی چطوری احساس رو طراحی کنیم ؟

۱۲ نظر:

  1. فکر کنم اگه احساسی وارد "نشه" بهتره وادارش نکنیم!

    پاسخحذف
  2. منظورم اینه که خودش وارد نشه.

    پاسخحذف
  3. منظورم اینه برای یه حس بشری فضا طراحی کنیم . مثلا برای حس چشایی یا لامسه !!

    پاسخحذف
  4. وااااااااااای چه سواله سختی!
    اما فکر کنم باید چیزایی که آدما دوست دارنو توش جا بدیم یا چیزایی که خیلی شاعرانه کنه فضا رو مثله رنگای لطیف، گل، آب، نور....
    از یه کامپیوتریه زمخت بیشتر از این که انتظار نداری ها؟:دی

    پاسخحذف
  5. آره خوب . با رنگای لطیف، گل، آب، نور.... موافقم !
    مممنون که سر زدی .

    پاسخحذف
  6. باید می پرسیدی اصلا میشه این کار رو کرد؟!

    اول باید ابزار رو در هر کاری برای خلق اثر شناخت، معماری، و نه شعر یا داستان نویسی!

    می تونی در شعر از کوه دماوند و احساس خودت نسبت به اون بگی، چون ابزار تو اینجا برای خلق اثر کلمات هستند.
    ولی در معماری اینطور نیست.

    حالا باید گشت دنبال ابزار معماری برای خلق اثر!

    پاسخحذف
  7. خوب بله ! منم دنبال همین ابزار می گردم . میدونم سخته اما امکانش هست !

    پاسخحذف
  8. دوست عزیز آقای حبیبی احساس در معماری هست و هیچ کس حتی قویترین معمارها هم نمی توانند این احساس رو خلع کنند! شما از دماوند گفتید و من از معماری می گویم به جد میرمیران رو می شناسید!مثل شما ایرانی است و احساساتش جاری از همان دماوندی که نهاد احساس هر ایرانی را چه در ادبیات چه در شعر و داستان بعنوان احساس ایثار و مقاومت و بلندی از سر جهانبینی خاص خود و احساس اقتدار و همتی آزاد طلبانه هست نمادی از شعور فرهنگی جاودانه که منشائی جز باشکوه بودن اخروی ندارد. اینبار میرمیران در طرح کتابخانه ملی خود در آن مسابقه بیاد ماندنی که مقام اول را کسب کرداین احساس را به معماری آورد! و تبریک به معمار و معماری و معمار دوست!همان کتابخانه ایی که بلندی اش از دماوند الگو گرفته شده بود و می خواست همان احساس بلندی و بلند همتی و عظمت ما ایرانی ها را در معماری اش نشان دهد. همان دماوندی که در پشت پول های هزارتومنی هست و اگر همین پول در جیب باشد به ما احساس قدرت می دهد. پس در معماری احساس هست نمی توان حذف کرد یا آگاهانه آوردنش را انکار کرد!
    مثل مسجد یا کلیسا که احساس کوچکی و حقارت اما حقارتی که آزادی دارد بر عکس تمام آزادی هایی که حقارت دارد!
    مثل خانه که احساس یک حریم امن و آرامش برای من دارد!
    مثل یک موزه که احساس همزیستی من را با اشیا، الواح، نقوش و هر آئینه و هر کوزه ی موجود در آن که به گذشته تعلق دارد را به من می دهد و گویی که من از گذشته هم!
    مثل یک سینما! هنری که هنرش از هر هنری هنرگویانه تر هست و بادا که معماری اش هم هنری باشد و احساسی به تماشاگر دهد که گویی هر تماشاگر یک داستان و یک قهرمان هست!
    مثل یک دادگاه که عظمت ورودی اش احساس خار و هراسان بودن و شدن مجرم را با لرزش دستش که دستبندی در دست نگاهبانش هست قابل روئیت می باشد
    مثل یک کلبه که از جنس چوب های مرده همزیست با چوب های زنده آه چقدر لطیف است این زندگی و تو سرشار از این احساس که چقدر اورگانیک شده ایی!
    اگر باز هم در مورد احساس حرفی هست من در خدمتم!

    پاسخحذف
  9. تعریف احساس در فرهنگ لغت دهخدا:
    احساس . [ اِ ] (ع مص ) دریافت . درک کردن . دریافتن . (منتهی الارب ). دیدن و یافتن . (المصادربیهقی ). || دانستن . آگاه شدن . (منتهی الارب ). || دیدن . (زوزنی ). || احساس ،درک چیزی است با یکی از حواس . اگر احساس با حس ظاهری باشد آن را مشاهدات گویند و اگر با حس باطن باشد وجدانیات
    اما در مورد طراحی احساس می توانید به کارهای آلوار آلتو و لیبسکیند مراجعه کنید یکی احساس نرم دارد و یکی احساس خشم یا آشفتگی و سیالیت و روانی .این درکی هست که هر بیننده از دیدن این کارها دارد دقیقا همان احساسی که شما خانوم لیدی در مورد تیزی های طرح پایان نامه من فرمودید. این یعنی احساس کاری به پسوند یا پیشوند ندارم که احساس خوبی هست یا بد اما احساس یعنی درک درک کردن موضوعی آگاه شدن معماری احساسی هست که درکش برای همه یک آغازی داشته باشد اگر هزاران خانه ساخته شود ساکن هر یک از این هزاران خود به نوعی درکی خاص دارند اگر شما از بیرون درک و احساس بدی پیرامون یک خانه دارید این در حالی هست که ساکنین آن خانه احساس خوبی در مورد همان خانه دارند. یا می توانید به کارهای لوکوربوزیه مراجعه کنید که همیشه احساسش تازگی دارد می توان میس وندروهه را معماری شفاف دانست همیشه احساسش لبریز دید هایی عمیق هست. چرا به کارهای رایت می گویند ارگانیک چون احساس می شود که خانه جزئی از طبیعت هست!چرا به موزه گوگنهایم در بیلبائو اسپانیا کار فرانک گهری پرش کیهانی می گویند چون احاس و درک و دریافت می شود که این اثر اصلا زمینی نیست و از جایی غیر از زمین آمده است.
    اگر بازهم توضیحاتم ناقص باشه و اگر اشتباه گفته باشم بهم گوش زد کنید و تولدتون رو بهتون تبریک عرض می کنم.

    پاسخحذف
  10. محسن پوراکبری گرامی
    از جواب و گفتارت ممنونم
    مشتاق دیدارت هستم تا با هم صحبت کنیم

    پاسخحذف
  11. مسعود حبیبی عزیز ایران ما خیلی چیزهای با ارزش دارد و هنرمندان و معماران با احساس و قویی از ادبیات تا هنر نقاشی از عرفان تا دینی آسمانی از فرهنگ تا مقاومت هایی جاودانه! اما معماری ما این روزها بیمار هست آنقدر این تن تب تقلید در جان خود دیده است که گویا روبه مرگ در التماس است! آن زمانی که اروپاییان در زیرزمین های رم از ترس کنستانتین مرده های خود را به دخمه های کنده شده فرو می بردند حدودا 400 سال قبل تر از این ابرمردان هخامنشی آپادانا و تخت جمشید را کلید زده بودند!ما از آنانیم اما امروز بر آنانیم! متاسفانه امروزه نه آموزش های خوب داریم و نه تعالیم خوب! هر کسی به خاطر لقمه نانی باید با این روزگار بجنگد حتی به قیمت مرگ ارزشهایش چرا که شکم برتر از هر ارزش است این شعار امروز است!
    هر امری داشتید در خدمتم البته این روزها مشغول نوشتن رساله پایان نامه هستم و سه خط رو نمی تونم به روز کنم و از این بایت از همه معذرت خواهی می کنم.

    پاسخحذف
  12. خیلی گریه داره به خدا گریه داره:
    http://news.parseek.com/Url/?id=3653221

    پاسخحذف